سعیدسعید، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

عشق مامان و بابا

شیطونک من

سلام پسر ناز و شیرینم بالاخره بعد از یکماهی که چند تا ویروس بی ادب اومدن سراغت و تو هم اینقدر قوی بودی که حساب همشونو رسیدی حالت خوب خوب خوب شده  ایشالله که مامان و بابا هیچوقت دیگه مریضی پسرشونو نبینن آمین  چند وقت پیش سه روز تب بالایی داشتی ما هم فکر میکردیم شما چون داری دندون درمیاری تب داری که روز چهارم صورتت و بدنت دونه های قرمز اومد بیرون و اون روز رفتیم خونه مامانی و روز بعدش بردمت بیمارستان صارم که آقای دکتر گفت یک نوع ویروسه که چند روز تب بالا داره و وقتی میخواد خوب شه بدن این دونه ها رو میزنه و گفت دارو نداره گفتم که پسرم این چند روز جز شیر مامانیش چیزی نخورده و گفت چند روز دیگه اشتهاش برمیگرده که خدا رو شکر الان هم...
31 مرداد 1392

بالاخره اومدم

سلام پسر نازم امید مامانی بعد از چند وقت اومدم برات بنویسم عزیزم میومدم ولی حسش نبود آخه پسرم داره بازم دندون درمیاره ولی این دفعه خیلی اذیت میشی هیچی نمیخوری به جز شیر خدا رو شکر که بازم شیر میخوری لاغر شدی چند روز هم تب داشتی مامانی بهانه گیر شده بودی و گریه میکردی و با اینکه بیحال بودی ولی بازم مثل همیشه لبخند رو لبات بود عزیزم  راستی پسرم دیگه کفشاشو پاش میکنه هورا  چند روزم با هم رفتیم بیرون و خودت راه میرفتی نمیدونی چقدر خوردنی تر شده بودی همش حواست به اطرافه دلت میخواد خودت تنها راه بری و دستاتو نمیدی به مامانی  چند تا عکس از پسر نازم میزارم - اولین  بستی یخی رو هم خوردی نصفشو دوست داشتی نوش جونت  ...
25 مرداد 1392

13 ماهگی گل پسرم

  عشق من امروز 13 ماهه شدی روزها خیلی سریع میگذره و هر روز نازتر و شیرین تر میشی قربون او اداهایی که برام درمیاری 13 ماهگیت مبارک                                                                                                                                               &nbs...
2 مرداد 1392

خدایا شکرت پسرم باز شیطون شده

خدا رو شکر که پسرم بعد از 5 روز مریضی دوباره سرحال شده عزیز دلم این چند روزی که مریض شده بودی خیلی روزهای بدی بود صبح که از خواب بیدار میشیم تا شب 10 باری ما جارو برقی میکشیم نه اینکه شما به هم میریزی نه دوست داری دیگه میری سمت کمد دیواری و میگی امام که درو باز کن باز میکنم میگی امم امم اشاره به جارو که بیار بیرون میارم میزارم میگم خوب این جارو باهاش بازی کن که نه سیم برقشو میاری بیرون رو به پریز که بزن به برق میزنم خودت میری روشن میکنی و دسته جارو رو میدی به من که حالا جارو کن و منم اطاعت میکنم و این مراحل تا شب ادامه داره البته بین این کارها دو سه بارم باید بری حموم توی وان آب بازی کنی بعدش باید سوار کامیون شی من اینور و اونور ببرمت بعدشم...
2 مرداد 1392
1